فارسی نهم -

درس2 فارسی نهم

خرخون کلاس

فارسی نهم. درس2 فارسی نهم

سلام دوستان لطفا یکی برام صفت ساده، صفت فاعلی، صفت مفعولی ، صفت لیاقت ، صفت نسبی رو کامل توضیح بده فقط سریع لطفا توضیح خوب=👑

تبلیغات

جواب ها

جواب معرکه

ᴜɴ ᴋɴᴏᴡɴ

فارسی نهم

سلام، تاج پلیز صفت‌ها کلماتی هستند که چگونگی، حالت، شماره یا مقدار اسم یا گروه اسمی را بیان می‌کنند. برای مثال، در جمله «کتاب قرمز»، صفت «قرمز» رنگ کتاب را مشخص می‌کند. صفت‌ها را می‌توان از نظر معنی و ساختار به دسته‌های مختلفی تقسیم کرد: - صفت فاعلی: صفتی است که معنای فاعلیت یا انجام‌دهندگی کار را در خود دارد. این صفت‌ها معمولاً با افزودن پسوند «-نده» یا «-گر» به بن مضارع فعل ساخته می‌شوند. برای مثال، «خواننده»، «نویسنده»، «دانشگاهی»، «کارگر» و «دوست‌داشتنی» صفت‌های فاعلی هستند. - صفت مفعولی: صفتی است که معنای مفعولیت یا واقع‌شدن کار را در خود دارد. این صفت‌ها معمولاً با افزودن پسوند «-ه» یا «-شده» به بن ماضی فعل ساخته می‌شوند. برای مثال، «خورده»، «نوشته»، «سوخته»، «گرفته» و «دیده‌شده» صفت‌های مفعولی هستند. - صفت لیاقت: صفتی است که شایستگی یا قابلیت موصوف را بیان می‌کند. این صفت‌ها معمولاً با افزودن پسوند «-ی» به مصدر فعل ساخته می‌شوند. برای مثال، «خوانایی»، «نوشتنی»، «سوختنی»، «گرفتنی» و «دیدنی» صفت‌های لیاقت هستند. - صفت ساده: صفتی است که تنها معنای چگونگی و خصوصیت را می‌رساند و معنای فاعلی، مفعولی، نسبی و لیاقت را در خود ندارد. این صفت‌ها معمولاً تک‌واژه‌ای هستند و از ریشه‌های اصلی زبان فارسی یا وام‌واژه‌های دیگر زبان‌ها می‌آیند. برای مثال، «تاریک»، «روشن»، «خوب»، «بد»، «مهربان»، «خشن» و «کوچک» صفت‌های ساده هستند. - صفت نسبی: صفتی است که به کسی یا چیزی نسبت داده می‌شود و معنای نسبت یا ارتباط را در خود دارد. این صفت‌ها معمولاً با افزودن پسوند «-ی»، «-ینه»، «-گانه» و «-وار» به اسم یا صفت ساخته می‌شوند. برای مثال، «دانشجویی»، «دانشگاهی»، «کتابی»، «کتابینه»، «کتابگانه» و «کتابوار» صفت‌های نسبی هستند.

جواب معرکه

VICTORIA XX

فارسی نهم

سلام، تاج.. صفت فاعلی چیست؟ صفت فاعلی صفتی است که مفهوم انجام عملی را به موصوف نسبت می دهد. صفت های فاعلی از نظر ساختمان به سه دسته تقسیم می شود: مشتق، مرکب،مشتق – مرکب. در ذیل به پاره ای از آنها اشاره می کنیم: بن مضارع+ ان = روان، پرسان. فعل امر یا صفت و یا اسم + کار= بستانکار، بدهکار، ستمکار. بن ماضی + گار=پروردگار، کردگار. پیشوند + بن مضارع یا صفت= نادان، نااهل. صفت لیاقت صفت لیاقت صفتی است که شایستگی و قابلیت موصوف را در امری می رساند؛ مانند : فیلم دیدنی، کتاب خواندنی، لباس پوشیدنی و ساختمان آن چنین است: مصدر+ ی= خوردنی، گفتنی. فعل امر در مفهوم صفت لیاقت؛ مانند: اسرار مگو ( اسرار نگفتنی ). بن مضارع + اک= خوراک، پوشاک. برخی از ساخت های فاعلی ثبوتی با مفهوم صفت لیاقت؛ مانند: خط خوانا ( خط خواندنی)، روا ( رفتنی ). بن ماضی+ گار= ماندگار. صفت مبهم صفات مبهم ( نامشخص ) ویژگی هایی از اسم را به طور مبهم و نامشخص بیان می کنند. تعدادی از صفت های مبهم عبارتند از: « هر، همه، هیچ، هرقدر، خیلی، بسیار، کمی،قدری، بعضی، پاره ای، چند، فلان، دیگر، اندکی، تعدادی و ... ». برخی از صفت های مبهم، هم پیش از موصوف می آیند و هم پس از آن؛ مانند: « دیگر و چند». در خور تامل است که « هر » هرگز بدون موصوف به کار نمی رود ولی صفات مبهم دیگر می توانند بدون همراهی با موصوف و به صورت ضمیر مبهم نیز به کار روند. صفت مفعولی صفت مفعولی صفتی است که مفهوم وقوع فعلی را به موصوف خود نسبت می دهد. این نوع صفت نیز از نظر ساختمان به مرکب، مشتق و مشتق- مرکب بخش پذیر است. ساخت های صفت مفعولی عبارتند از: بن ماضی+ ه = گفته، نوشته، دوخته. بن ماضی + ار= گرفتار، مردار. اسم یا صفت + بن ماضی= خوش دوخت، بادآورد. قابل ذکر است در مواردی که اسم یا صفت به اول صفت مفعولی افزوده می شود، گاهی حرکت « ه » از آخر آن حذف می شود؛ مانند: « گل اندود = گل اندوده / پشم آلود = پشم آلوده / آدمیزاد = آدمیزاده » و گاهی حذف نمی گردد؛ مانند : « آبدیده، دلداده، پس مانده، خرج در رفته». از هر فعلی چه گذرا ( متعدی ) و چه ناگذر ( لازم ) می توان صفت مفعولی ساخت. برخی از صفت های مفعولی که معمولا از فعل های لازم ساخته می شوندمعنی صفت فاعلی دارند نه مفعولی؛ مانند : گذشته، رفته، ایستاده، خوابیده، مرده، پیش آمد، کارآمد. این نوع صفت های مفعولی که معنی صفت فاعلی می دهند، فرقشان با صفت فاعلی این است که صفت فاعلی به انجام دهنده ی کار در زمان حال یا آینده و یا هر سه زمان دلالت می کند، ولی این صفت ها به فاعلی گفته می شود که کار را در گذشته انجام داده یا شروع کرده باشد؛ برای نمونه: « رونده » یعنی آنکه اکنون یا در آینده یا همیشه می رود، ولی « رفته » یعنی آنکه در گذشته رفته است. بنابر آن چه گفته شد صفت های مفعولی را در ارتباط با اسم می توان به دو دسته تقسیم کرد: 1) دسته ای که به طور کامل صفت هستند و می توانند به عنوان وابسته ی اسم در ساختمان گروه اسمی به کار روند؛ مانند: ( در ) گشوده ، ( پنجره ) بسته، ( پرچم ) برافراشته، ( دل ) سوخته، ( مرغ) مرده، ( سال ) گذشته، ( آدم )خفته، ( نامه های ) رسیده، ( میوه ) گندیده، ( آدم )فهمیده. 2) واژه هایی که از نظر ساختمان صفت مفعولی هستند اما کارکرد صفتی ندارند و در ساختمان فعل مجهول و ماضی بعید و التزامی و نقلی به کار می روند؛ مانند:آورده، فروخته، پرسیده. این صفت ها به تنهایی کاربرد صفتی ندارند و تنها در ترکیب با واژه های دیگر صفت مفعولی می سازند؛

سوالات مشابه