جواب معرکه
سلام، تاج پلیز
صفتها کلماتی هستند که چگونگی، حالت، شماره یا مقدار اسم یا گروه اسمی را بیان میکنند. برای مثال، در جمله «کتاب قرمز»، صفت «قرمز» رنگ کتاب را مشخص میکند.
صفتها را میتوان از نظر معنی و ساختار به دستههای مختلفی تقسیم کرد:
- صفت فاعلی: صفتی است که معنای فاعلیت یا انجامدهندگی کار را در خود دارد. این صفتها معمولاً با افزودن پسوند «-نده» یا «-گر» به بن مضارع فعل ساخته میشوند. برای مثال، «خواننده»، «نویسنده»، «دانشگاهی»، «کارگر» و «دوستداشتنی» صفتهای فاعلی هستند.
- صفت مفعولی: صفتی است که معنای مفعولیت یا واقعشدن کار را در خود دارد. این صفتها معمولاً با افزودن پسوند «-ه» یا «-شده» به بن ماضی فعل ساخته میشوند. برای مثال، «خورده»، «نوشته»، «سوخته»، «گرفته» و «دیدهشده» صفتهای مفعولی هستند.
- صفت لیاقت: صفتی است که شایستگی یا قابلیت موصوف را بیان میکند. این صفتها معمولاً با افزودن پسوند «-ی» به مصدر فعل ساخته میشوند. برای مثال، «خوانایی»، «نوشتنی»، «سوختنی»، «گرفتنی» و «دیدنی» صفتهای لیاقت هستند.
- صفت ساده: صفتی است که تنها معنای چگونگی و خصوصیت را میرساند و معنای فاعلی، مفعولی، نسبی و لیاقت را در خود ندارد. این صفتها معمولاً تکواژهای هستند و از ریشههای اصلی زبان فارسی یا وامواژههای دیگر زبانها میآیند. برای مثال، «تاریک»، «روشن»، «خوب»، «بد»، «مهربان»، «خشن» و «کوچک» صفتهای ساده هستند.
- صفت نسبی: صفتی است که به کسی یا چیزی نسبت داده میشود و معنای نسبت یا ارتباط را در خود دارد. این صفتها معمولاً با افزودن پسوند «-ی»، «-ینه»، «-گانه» و «-وار» به اسم یا صفت ساخته میشوند. برای مثال، «دانشجویی»، «دانشگاهی»، «کتابی»، «کتابینه»، «کتابگانه» و «کتابوار» صفتهای نسبی هستند.